سلام دوستای گلم به وب خودتون خوش اومدین نظر یادتون نره...
خواستم دلبکنم نمی گویم نشد اتفاقا شد
من کنده شدم و این روزها بدون دل پرسه می زند تنم...
درنبودت با سایه ام به جای توحرف میزدم امروز که هوا ابری است تنهای تنهایم.......
بوسه هایم را به خاک و تپش های قلبم را به باد سپرده ام
بالی برای پریدن ندارم بالم تو بودی...
حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست
خدا در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما،
خوشا روزی که دریابیم جادوی حضور ها را...
عادت ندارم سیگارم را با آتش دیگران روشن کنم
دلم با آتش دیگران سوخت برایم کافی بود................
هر روز بزرگتر میشویم
و دنیا کوچکتر
و تاریخ همیشه پنج نقطه دارد
و پنج انگشت
و چقد کوچک است این دنیا
جایی ک حتی برای من و تو ندارد
تا با هم زیر یک سقف
نان و عشق بخوریم
دیگه فقط آرزومه
بارون بباره رو تنم
رو سنگ قبرم بنویس
تنهاترین تنها منم...