تورو خدا نرو
...شعرهایم لال شد
...احساسم لکنت گرفت
...قلبم به انجماد رسید
...ترس از مردن ریخت
...همان
...لحظه ای که کوله ات را بستی
واقعا رفتی.....؟
[ چهارشنبه 93/5/1 ] [ 1:1 عصر ] [ مصطفی م ]
نظر
سلام دوستای گلم به وب خودتون خوش اومدین نظر یادتون نره...
...شعرهایم لال شد
...احساسم لکنت گرفت
...قلبم به انجماد رسید
...ترس از مردن ریخت
...همان
...لحظه ای که کوله ات را بستی
واقعا رفتی.....؟